شازده ما آرتین جانشازده ما آرتین جان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره
عشقولانه من وباباییعشقولانه من وبابایی، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

❀ღشازده خونه ما...(آرتین)❀ღ

دندونی

بازم پارک شادی

سلام گلم هفته پیش جمعه که بردیمت پارک شادی(لاله پارک)معلوم بود خیلی بهت چسبیده به خاطر همین این هفته هم به خاطر تو بازم رفتیم لاله پارک کاش این لاله پارک نزدیک خونمون بود من میتونستم تو رو هر روز ببرمت اونجا ولی متاسفانه... خلاصه این هفته هم بهت خیلی خوش گذشت و کلی بازی کردی البته اینم بگم که این هفته خاله جون و عمو هم با ما بودن اینم از فیلم ماشین روندنت بعدشم همگی نهار رفتیم رستوران ایتالیایی(گرانو)،عصرم دوباره رفتیم بیرون یه چرخی زدیم و شام هم خونه پدرجون اینا بودیم.اینم از جمعه ای که پشت سر گذاشتیم دوستت دارم خیلی زیاد ...
21 دی 1393

بیست و پنج ماهگی

   آرتین عزیزم بیست و پنج ماهگیت مبارک سلام گلم  وای باور نمیشه بیست و پنج ماه گذشت و تو الان 25 ماهه هستی حسابی واسه خودت مردی شدی.یه عالمه کارای جدید یاد گرفتی،یه عالمه شیطونیای جدید یاد گرفتی  ولی واقعا خیلی شلوغ شدی و اصلا یک لحظه هم نمیشه تنهات گذاشت.هفته پیش رفته بودیم دکتر برای کنترل،یعنی اون یک ساعتی که اونجا بودیم همه رو عاصی کرده بودی اون همه بچه اونجا بود فقط تو شلوغی میکردی منم داشتم از خجالت میمردم دیروز جمعه 12 دی مصادف بود با بیست و پنج ماهگیت که رفتیم بیرون،اول رفتیم خرید برای خونه بعدش رفتیم پارک شادی(لاله پارک) اولش کاملا قیافه گرفته بودی و اصلا عکس العمل نشون نمیدادی(چو...
13 دی 1393

شب یلدا93

سلام عشقم عزیز دلم دیشب شب یلدا بود و قرار بود ما امسال بریم خونه پدرجون اینا که متاسفانه صبح دیروز خبردار شدیم که عموجان(عموی من)تو بیمارستان بخش ICU بستری شده،از اونجایی که قرار شد پدر جون شب پیش عمو جون بمونه ما هم تصمیم گرفتیم که مادرجون به همراه خاله جون،عمو و عمه بیان خونه ما(البته بعد کلی اصرار) شب خوبی بود فقط جای پدرجون و عموجون خیلی خالی بود بریم سراغ عکسها هندونه رو که گذاشتیم وسط شروع کردی به انگولک کردن ببین چه جوری داری نگاه میکنی نه دیگه طاقت نیاوردی ماشالا هزار ماشالا یه قاچ کامل خوردی(میترسیدم شب نم بزنی) اینم از مهندس بعد از خوردن هندو...
1 دی 1393
1